از نشانه‏هاى تواضع اين است كه انسان در برابر مردم، خوش رو، خوش برخورد است، و هنگام معاشرت و جدا شدن از آنها، با روى باز و دل پذير روبه رو يا جدا مى‏شود، و جداييش محبت‏آميز است، نه از روى بى اعتنايى كه موجب كينه و كدورت شده، و از نشانه‏هاى خصلت زشت تكبر و خود شيفتگى است.
تعبير به «لاتصعر» اشاره به اين است كه تواضع نكردن، و بروز كردارى ضد تواضع در انسان يك نوع بيمارى آشكار است، چرا كه تصعر چنان كه در لغتنامه مصباح المنير آمده در اصل از واژه صعر گرفته شده، و صعر در لغت يك نوع بيمارى است كه شترى به آن مبتلا مى شود، و آن شتر بر اثر آن بيمارى، گردن خود را كج مى‏كند.

بنابراين خارج شدن از حريم تواضع يك نوع بيمارى آشكار است، كه بيانگر بيمارى و عدم صفاى درونى مى‏باشد. تواضع داراى نشانه‏ها و درجات مختلف است، بايد آنها را شناخت و به موقع رعايت كرد، مثلا امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه، و ان تسلم على من لقيت، و ان تترك المرإ و ان كنت محقا؛ تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قناعت كنى و هنگام ملاقات با كسى، در سلام كردن پيشى‏گيرى، و در گفتگوها از جر و بحث پرهيز كنى گرچه حق با تو باشد». [۲]
شخصى از حضرت رضا (ع) پرسيد: حد و مرز تواضع چيست كه اگر كسى آن را رعايت كند به عنوان متواضع به حساب مى‏آيد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «تواضع داراى درجاتى است، يكى از آن درجات اين است كه انسان موقعيت نفس خود را بداند، و آن را با قلب سالم در همان جايگاه قرار دهد، و براى ديگران همان را بپسندد كه براى خود مى‏پسندد، هرگاه از كسى بدى ديد، آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد، و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد». [۳]
نتيجه اين كه تواضع يك حالت خشوع و خضوع معقول درونى است كه نشانه‏هاى آن در رفتار و كردار و گفتار آشكار مى‏شود. و گاهى ممكن است، انسان از نظر روحى به مرحله اين حالت نرسد، ولى بتواند در عمل، خود را براساس موازين تواضع، هماهنگ سازد، چنين كسى عملا متواضع است.
اقسام تواضع
بايد توجه داشت كه به طور كلى تواضع بر دو قسم است:
۱٫ تواضع در برابر خدا كه شامل تواضع، در برابر حق و قانون خدا، تواضع در برابر پيامبران و امامان و اوليإ خدا مى شود.

۲٫ تواضع در معاشرت با مردم، از دوست، همسايه، پدرو مادر، معلم و استاد، همكار و… روشن است كه تواضع در برابر خدا، عالى‏ترين و مهم‏ترين درجه تواضع است، چنان كه ضد آن، تكبر در برابر خدا، بزرگ‏ترين گناه و سركشى است. تواضع در برابر خدا، جزء ايمان عميق، و اعتقاد صحيح و معرفت و راهيابى به مقام قرب الهى است، نشانه آن نهايت تسليم در برابر فرمان‏هاى خدا واطاعت از او، و كمال خشوع و خضوع در برابر عظمت او مى‏باشد، به گونه‏اى كه انسان خود را همچون افتادن قطره‏اى در اقيانوس، فناى در ذات مطلق الهى بنگرد و خود را هيچ و صفر بداند، و هيچ‏گونه چون و چرا در برابر حق نداشته باشد، همه چيز را براى او بخواهد، و در مسير رضاى الهى گام

بردارد، و اتصالش به خدا، در حدى باشد كه به قول شاعر:
اسير عشق تو از هشت خلد مستغنى است غلام كوى تو از هر دو جهان آزاد است
پيامبر اسلام (ص) كه بزرگ ترين و بى‏نظيرترين انسان‏ها، و خلايق كل هستى است، آن‏چنان در برابر عظمت خدا متواضع بود كه وقتى از سوى خدا به او خطاب شد؛ تو را بين پادشاهى و رسالت يا بندگى و رسالت مخير نمودم، كدام را برمى‏گزينى؟ آن حضرت عرض كرد: بندگى و رسالت را. [۴]
و امام صادق(ع) در وصف پيامبر(ص) فرمود: «ما اكل رسول الله متكئا منذ بعثه الله عز و جل نبيا حتى قبضه الله اليه متواضعالله عز و جل ؛ از آن هنگام كه پيامبر اسلام (ص) از طرف خدا مبعوث به رسالت شد، تا هنگام رحلت براى رعايت تواضع در پيشگاه خدا هرگز در حال تكيه بر چيزى، غذا نخورد».
روزى آن حضرت با گروهى از بردگان روى خاك نشسته بود، چون يكى از آنها با آنها گفتگو مى‏كرد، بانويى كه از آنجا عبور مى‏كرد، به عنوان اعتراض گفت: «اى محمد! چرا روى خاك نشسته‏اى و با بردگان همنشين و هم غذا شده‏اى (تو پيغمبر هستى، بايد با بزرگان بنشينى…) آن حضرت در پاسخ فرمود: «ويحك اى عبد اعبد منى؛ واى بر تو، كدام بنده‏اى، بنده‏تر از من است». [۵]
نمازهاى خاشعانه و مخلصانه، دعاهاى پر محتوا و پر از مفاهيم متواضعانه، و سجده‏هاى طولانى با نهايت خشوع پيامبر(ص) و امامان (ع) هر كدام كافى است كه عالى‏ترين درس نهايت تواضع در برابر خدا را به ما بياموزند، براى درك اين معنى كافى است كه صحيفه سجاديه را ورق بزنيم، و با مطالعه فرازهاى آن، حقيقت تواضع در برابر خدا را دريافت نماييم. حضرت زهرا(س) در فرازى از دعاهاى خود، به خدا چنين عرض مى‏كند: «اللهم ذلل نفسى فى نفسى و عظم شإنك فى نفسى؛ خدايا! خودم را در نزد خودم كوچك كن، و مقام خودت را در نزدم بزرگ گردان». [۶] تواضع در برابر ديگران قسم ديگر تواضع است كه از ارزش‏هاى والاى اخلاقى بوده، و داراى آثار درخشان در زندگى است، فقيه بزرگ علامه نراقى در تعريف اين‏گونه تواضع چنين مى‏نويسد: «تواضع عبارت است از شكسته نفسى، كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند، و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالت بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مى‏كند». [۷]
اين خصلت موجب نشر ارزش‏ها، و مايه شرافت و كرامت، و زينت انسان‏هاى والا، و موجب وقار و آرامش و رفعت مقام، و جوشش چشمه‏هاى حكمت در روح و روان، و دوستى و سلامتى، وفور نعمت بوده و اسلحه نيرومند در برابر نيرنگ‏هاى ابليس است و باعث افزايش عقل و درايت مى‏باشد،

چنان كه روايات متعددى كه از پيامبر(ص) و امامان (ع) نقل شده بيانگر اين مطلب است. [۸]
هدف از سخن لقمان در آيه مذكور، تواضع نسبت به ديگران است، كه به خصوص به آن سفارش نموده است، لقمان در گفتار ديگر خود نيز به طور مكرر فرزندش را به اين خصلت سفارش مى‏كرد،از جمله از اندرزهاى او به پسرش اين است: «تواضع للحق تكن اعقل الناس ؛ در برابر حق تواضع كن، تا خردمندترين انسان‏ها گردى». [۹]
كوتاه سخن آن كه تواضع مخزن نيكى‏ها است، و چنان‏كه گفتيم مى‏تواند نقش كليدى نسبت به ارزش‏ه

ا داشته باشد و مادر فضايل گردد، چنان كه امام على (ع) فرمود: «بخفض الجناح تنتظم الامور؛ با تواضع و فروتنى، امور مختلف زندگى سامان مى‏يابد، و منظم مى‏شود». [۱۰]
اميرمومنان على (ع) در گفتارى، پيامبران را چنين تعريف مى‏كند: «… و لكنه سبحانه كره اليهم التكابر، و رضى لهم التواضع، فالصقوا بالارض خدودهم، وعفروا فى التراب وجوههم، و خفضوااجنحتهم للمومنين؛ خداوند تكبر ورزيدن را براى همه پيامبران منفور شمرده است، و تواضع و فروتنى را بر ايشان پسنديده، آنها گونه‏ها را بر زمين مى‏گذاردند، و صورت‏ها را بر خاك مى‏ساييدند، و پر و بال خويشتن را براى مومنان مى‏گسترانيدند». [۱۱]
و در مورد ديگر در بيان فلسفه عبادات مى‏فرمايد: «… و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا،والتصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا، ولحوق البطون بالمتون من الصيام تذللا؛ وانگهى ساييدن پيشانى كه بهترين جاهاى صورت است بر خاك در سجده نماز، موجب تواضع است، و نهادن اعضاى پر ارزش بدن بر زمين دليل و نشانه كوچكى، و چسبيدن شكم به پشت بر اثر روزه باعث فروتنى است.»
و به [۱۲] طور كلى عبادت خدا كه از ويژگى‏هاى جدايى نشدنى هر بنده خدا شناس است، وقتى كامل است كه داراى طعم و شيرينى باشد، و عبادت كننده از آن لذت ببرد، نه اين كه احساس خستگى كند، خصلت تواضع در برابر خدا، چنين امتيازى را به عبادت كننده خواهد داد، چنان كه روايت شده روزى رسول خدا(ص) به اصحاب فرمود: «من چرا حلاوت و شيرينى عبادت را در شما نمى بينم؟» آنها عرض كردند: شيرينى عبادت در چيست؟ پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: «التواضع؛ تواضع و فروتنى موجب كسب شيرينى و لذت عبادت خواهد شد». [۱۳]
[۱]. سوره لقمان ،۱۸٫
[۲]. المصباح المنير،ص ؛۳۴۱ بحارالانوار ج‏۷۸، ص ۱۷۶٫
[۳]. اصول كافى، ج ۲، ص ۱۲۴٫
[۴]. بحارالانوار، ج ۱۸،ص ۳۸۲٫
[۵]. محدث قمى، كحل البصر، ص ۱۰۰م۱۰۱٫
[۶]. همان، واعيان الشيعه، چاپ ارشاد، ج ۱،ص ۳۳۳٫
[۷]. معراج السعاده، ص ۳۰۰٫
[۸]. محمدمحمدى اشتهاردى، ميزان الحكمه، ج‏۶، ص‏۵۰۰ تا ۵۰۹٫

[۹]. بحارالانوار، ج‏۱، ص‏۱۳۶٫
[۱۰]. غررالحكم ترجمه محمدعلى انصارى، ج ۱، ص ۳۳۵٫
[۱۱]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲٫
[۱۲]. همان.
[۱۳]. تنبيه الخواطر (مجموعه ورام)، ص ۱۶۶٫
http://www.balagh.net/persian/khanevadeh/01_khanewadeh/07/03/14/099.htm

حضرت امام خمینی (ره ) :
ایشان در ترغیب به صفت تواضع و مذمّت و تكبّر می فرمایند: «…خودخواهی همیشه اسباب این است كه انسان را به فساد بكشد ـ تمام فسادهائی كه در عالم پیدا می شود از خودخواهی پیدا می شود، از حبّ جاه، از حبّ قدرت، از حبّ مال از امثال اینها ست و همه اش بر می گردد به حب نفس و این «بت »از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است. تعقیب كنید كه اگر نمی توانید به تمام معنی بشكنید ـ كه می توانید ان شاءالله ـ مشغول باشید به شكستن دست و پای یك همچو بتی»[۷]
ایشان در مقام فرق بین تواضع واقعی و تملق می فرماید: «یك وقت رذیلة حبّ دنیا و جذبة طلب شرف و جاه انسان را به تواضع وا می دارد، این خلق تواضع نیست، این تملّق و چاپلوسی است و از رذایل نفسانیه است… . یك وقت، خلقِ تواضع انسان را دعوت به احترام و فروتنی می كند، غنی باشد یا فقیر،مطمح نظر باشد یا نباشد یعنی تواضع او بی آلایش است، روح او پاك و پاكیزه است.»[۸]
شیخ محمّد بهاری همدانی(ره):
ایشان ضمن توصیه هائی كه برای یكی از علماء دارد می‎فرماید: «و منها أن یكونَ متواضعا لِلّه جَلّ جلاله … از امور لازم برای عالم دین اینكه به خاطر خدای بزرگ متواضع و فروتن باشد نه به خاطر غرضی دیگر مانند طمع و غیره…»[۹].
تواضع و فروتنی
تواضع و فروتنی در معارف دین
شكی نیست كه یكی از مهمترین و برترین صفات،تواضع و فروتنی است.از اینرو خداوند متعال در قرآن كریم به پیامبر اسلام(ص) كه عالیترین مخلوقات اوست و هدف اصلی خلقت خداوند، پیامبر اكرم و اهلبیت (علیهم السلام) می باشند، اینطور امر می فرماید: «واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین»[۱] «پروبال مرحمت خود را برای پیروان با ایمانت بگستران»

خاكساری و فروتنی علاوة بر اینكه زیبندة هر انسانی است و سبب برتری مقام او در نزد دیگران می گردد، شخص متواضع را در زمرة بندگان خاصّ پروردگار قرار می دهد، «وَ عبادُ الرّحمن الذین یمشونَ علی الارضِ هونا»[۲]
«بندگان ستودة خدا، آنانند كه روی زمین متواضعانه راه می روند.» و بر عكس آن برتری جوئی و تكبر موجب سقوط آدمی به حضیض ذلّت و خواری در درگاه خداوند می گردد. امام صادق(ع) فرمودند: «فیما أوحی اللهُ تعالی عزّوجلّ الی داود، كَما أنّ أقربَ النّاسِ الی الله المتواضعون، ابعَدُ الناس من الله المتكبّرون» «در بین سخنانی كه خداوند به حضرت داود وحی كرد، این سخن بود، همچنانكه نزدیكترین مردم به خدا افراد متواضع هستند، دورترین مردم نیز از خداوند متكبّرین می باشند.»[۳]
حال این زیبندگی وقتی ظهور و اهمیت بیشتری می یابد كه شخص دارای علم، قدرت،مقام و یا

ثروت باشد امّا در برابر دیگران خود را كوچك دانسته،اظهار برتری ننماید، زیرا اینها اموری هستند كه موجب پیدایش خوی پست تكبّر و خود محوری می گردند.
سیرة عملی انبیاء و ائمه طاهرین(ع) و به تبع آنها علماء ربّانی نیز فروتنی و خاكساری در برابر بندگان خدا بوده است وآن را موجب تعالی انسان و قرب پروردگار می دانستند از همین رو

امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «اگر خداوند، تكبّر را برای بندگانش اذن می داد و بدان راضی بود،پیامبران و اولیاءش سزاوارتر بودند و در این امر به آنها رخصت می داد؛ ولی خدای متعال خود بزرگ بینی را برای آنان نمی پسندد و تنها به فروتنی آنان راضی است. در نتیجه آنان هم، از روی فروتنی رخسارهای خود را در برابر او بر زمین گذاردند و چهره هایشان را در خاك مالیدند و بالهای مهر و محبّت خود را برای مؤمنان گسترانیدند.»[۴]
نكتة مهمّ دیگر اینكه علم و حكمت تنها در سایة تواضع و فروتنی است كه افزایش یافته با بركت می شود. حضرت عیسی(ع) به حواریون فرمودند: «بالتّواضِعُ تُعْمَرُ الحِكْمَةُ لابالّتكبّر و كذلِكَ فی السّهل نیبتُ الزّرع لا فی الجیل »[۵]«علم و حكمت تنها در سایه تواضع بركت و افزایش می یابد نه بوسیلة تكبّر و فخر فروشی، همانطور كه زراعت در زمین نرم و هموار رشد می كند. و می روید نه در كوهستان و سنگزار»[۶].
تواضع و فروتنی در كلام بزرگان :
حضرت امام خمینی (ره ):
ایشان در ترغیب به صفت تواضع و مذمّت و تكبّر می فرمایند: «…خودخواهی همیشه اسباب این است كه انسان را به فساد بكشد ـ تمام فسادهائی كه در عالم پیدا می شود از خودخواهی پیدا می شود، از حبّ جاه، از حبّ قدرت، از حبّ مال از امثال اینها ست و همه اش بر می گردد به حب نفس و این «بت »از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است. تعقیب كنید كه اگر نمی توانید به تمام معنی بشكنید ـ كه می توانید ان شاءالله ـ مشغول باشید به شكستن دست و پای یك همچو بتی»[۷]
ایشان در مقام فرق بین تواضع واقعی و تملق می فرماید: «یك وقت رذیلة حبّ دنیا و جذبة طلب شرف و جاه انسان را به تواضع وا می دارد، این خلق تواضع نیست، این تملّق و چاپلوسی است و از رذایل نفسانیه است… . یك وقت، خلقِ تواضع انسان را دعوت به احترام و فروتنی می كند، غنی باشد یا فقیر،مطمح نظر باشد یا نباشد یعنی تواضع او بی آلایش است، روح او پاك و پاكیزه است.»[۸]
شیخ محمّد بهاری همدانی(ره):

ایشان ضمن توصیه هائی كه برای یكی از علماء دارد می‎فرماید: «و منها أن یكونَ متواضعا لِلّه جَلّ جلاله … از امور لازم برای عالم دین اینكه به خاطر خدای بزرگ متواضع و فروتن باشد نه به خاطر غرضی دیگر مانند طمع و غیره…»[۹].
ملا احمد نراقی(ره):
«تواضع مزرعة خضوع و حیاست و شرف تام حقیقی سالم نمی ماند مگر از برای كسی كه متواضع باشد نزد خدا»[۱۰].
«كبر از اعظم صفات رذیله و آفت آن بسیار و غائله آن بیشمار است… اعظم حجابیست آدمی را از وصول به مرتبة فیوضات و بزرگتر پرده ایست از برای انسان از مشاهدة جمال سعادات،زیرا كه این صفت مانع می گردد از كسب اخلاق حسنه»[۱۱]
وصیت آیة الله العظمی مرعشی نجفی(ره) به فرزندش:

سفارش می كنم او را به حسن خلق و تواضع و ترك تكبر و خود خواهی با مؤمنین.[۱۲]
تواضع و فروتنی در سیرة عملی بزرگان :
حضرت امام خمینی(ره):
حضرت امام متواضع به معنای واقعی كلمه بودند. با آن همه مقام و عظمت و علم و دانش كه جهانیان را خیره كرده است،خود را تنها،یك طلبه می دانست و با این همه خدمت به اسلام و زنده كردن تشیّع هیچ گونه حریمی برای خویش قایل نبود و با كمال فروتنی، خطاب به جوانان رزمندة جبهه ها می گوید: «من دست و بازوی شما را كه دست خدا بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می كنم»[۱۳]
حجة الاسلام و المسلمین سید محمّد باقر حجّتی نقل كردند: «حضرت امام با اینكه در زمان آقای بروجردی یكی از استوانه های حوزه بودند در مجلس روضه ای كه در ایّام فاطمیّه در بیت آقای بروجردی برقرار شده بود ایشان متواضعانه از اوّل تا آخر مجلس دو زانو در بین مردم عادی دورتر از آقا نشسته و به سخنان مرحوم تربتی كه منبر رفته بودند، گوش فرا می دادند.»[۱۴]
آخوند خراسانی (ره):
در احوالات ایشان نوشته اند: «این وجود مبارك كه در واقع رهبر دین و دنیای میلیونها مسلمان بود،بسیار متواضع بودند مخصوصاً در برابر اهل علم، با كوچك ترین طلبه در سلام پیشی می گرفت و در مجالس برای ورود آنها به پا می ایستاد.و اهل علم را بسیار تجلیل می كرد»[۱۵].
ملّا احمد مقدس اردبیلی(ره):
در احوالات ایشان آمده است: «موقعی در سفر یكی از زوّار كه او را نمی شناخت به او گفت: جامه‎های مرا ببر نزدیك آب و بشوی و چرك آنها را بگیر ـ ملا احمد قبول كرد و جامه های آن مرد بُرد و شست و آورد تا به او بدهد ـ در این هنگام آن مرد او را شناخت و خجالت كشید ـ دیگران هم او را توبیخ كردند. مقدس اردبیلی فرمود: چرا او را ملامت می كنید؟ مطلبی نشده است. حقوق برادران مؤمن بر یكدیگر بیش از اینهاست»[۱۶].
شیخ انصاری (ره)
«ایشان دارای همّتی بلند و اخلاقی نیكو بود و به امور طلّاب شخصاً رسیدگی می‎كرد و مانند پدری مهربان آنان را تحت تربیت خود قرار داده بود ـ چند روزی شیخ دیرتر از وقت مقرّر برای تدریس حاضر می شد از وی سبب را پرسیدند فرمود: یكی از سادات به تحصیل علوم دینی مایل گشت و این امر را به چند نفر در میان نهاده تا درس مقدمات برایش گویند ولی هیچ یك حاضر نشدند و شأن خود را بالاتر دیدند ـ بدین جهت خود متصدّی این امر شده،درس او را به عهده گرفتم»[۱۷].

آیة الله العظمی حائری (ره) مؤسس حوزة علمیه قم:
یكی از بزرگان گفتند كه: وقتی ، یكی از طلاب بیمار شد، مرحوم حاج شیخ دارویش را تهیّه كرده و به منزل برده به خانواده دستور دادند كه آن را آماده كنند و سپس خودش دارو را به حجرة آن طلبه آورد و حتّی به خادمش نداد كه ببرد.[۱۸]

علامه سید محمّد حسین طباطبائی(ره):
آیة الله تهرانی، از شاگردان ایشان اینگونه می گوید: «این مرد جهانی از عظمت بود؛ عیناً مانند یك بچه طلبه در كنار صحن مدرسه روی زمین می نشست و نزدیك به غروب در مدرسة فیضیه می آمد و چون نماز بر پا می شد، مانند سایر طلاب نماز را به جماعت مرحوم آیة الله آقای حاج سید محمد تقی خوانساری می خواند. آنقدر متواضع و مؤدّب و در حفظ آداب سعی بلیغ داشت كه من كراراً خدمتشان عرض كردم: آخر این درجه از ادب و ملاحطاتِ شما ما را بی‎ادب می كند.
از قریب چهل سال پیش تا به حال دیده نشده كه ایشان در مجلس به متكا و بالش تكیه زنند، بلكه پیوسته در مقابل واردین مؤدّب، قدری جلوتر از دیوار می نشستند و زیر دست مهمان واردـ من شاگردشان بودم و بسیار به منزل ایشان می رفتم و به مراعات ادب می خواستم پائین تر از ایشان بنشینم ابداً ممكن نبود…»[۱۹].