شعر در مورد احترام

سه شنبه 30 آبان 1396
16:20
علی دانایی
شعر در مورد احترام

داد معشوقه به عاشق پیغام

که کند مادر تو با من جنگ

هرکجا بیندم از دور کند

چهره پرچین و جبین پر آژنگ

با نگاه غضب آلود زند

بر دل نازک من تیر خدنگ

مادر سنگ دلت تا زنده است

شهد در کام من و توست شرنگ

نشوم یکدل و یکرنگ تو را

تا نسازی دل او از خون رنگ


گر تو خواهی به وصالم برسی

باید این ساعت بی خوف و درنگ

روی و سینه تنگش بدری

دل برون آری از آن سینه تنگ

گرم و خونین به منش باز آری

تا برد ز اینه قلبم زنگ

عاشق بی خرد ناهنجار

نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ

حرمت مادری از یاد ببرد

خیره از باده و دیوانه زبنگ

رفت و مادر را افکند به خاک

سینه بدرید و دل آورد به چنگ

قصد سرمنزل معشوق نمود

دل مادر به کفش چون نارنگ

از قضا خورد دم در به زمین

و اندکی سوده شد او را آرنگ

وان دل گرم که جان داشت هنوز

اوفتاد از کف آن بی فرهنگ

از زمین باز چو برخاست نمود

پی برداشتن آن آهنگ

دید کز آن دل آغشته به خون

آید آهسته برون این آهنگ :

آه دست پسرم یافت خراش

آه پای پسرم خورد به سنگ

موضوعات: شعر,
[ بازدید : 191 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

مطالب مرتبط

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به اخلاق بیست است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]